کلاس آنلاین دردسر تازه مادران

تعطیلی مدارس از جمله موضوعاتی است که این روزها کاربران ایرانی زیاد سرچ میکنند تا بلکه از بلاتکلیفی درآمده و بدانند که روز بعد خود را چطور برنامهریزی کنند. از ابتدای آذرماه تا کنون بسیاری از دانشآموزان ابتدایی تنها سه، چهار روز مدرسه رفتهاند و مابقی کلاسها بهصورت آنلاین برگزار شده است. این تغییر مداوم وضعیت، نه تنها زندگی خانوادهها را مختل میکند، بلکه فشار روانی و تحصیلی قابل توجهی را به کودکان و والدین تحمیل میکند.
مردم هر روز منتظر تصمیم کمیته اضطرار آلودگی هوا برای مجازی شدن کلاسها میمانند تا بتوانند زندگی خود را بر آساس آن تنظیم کرده و تکلیف سرویس و ناهار بچهها، حضور یکی از والدین برای همراهی در کلاس آنلاین و ... را روشن کنند. این مسئولیتها، اما اغلب بر دوش زنان میافتد و این مادر خانواده است که مجبور میشود مرخصی بگرند یا از پدربزرگ و مادربزرگها کمک بخواهد.
نتیجه وضعیت کنونی فشار مضاعف بر زنان شاغل است؛ آنها مجبورند بین شغل و مراقبت از فرزند خود انتخاب کنند و این موضوع میتواند جایگاه شغلی و فرصتهای ارتقای آنها را تهدید کند. بهویژه در شرایطی که قوانین حمایتی اغلب به ضد خود تبدیل شده و مرخصیهای اضطراری بر فرصتهای شغلی زنان سایه میاندازد.
اوضاع مادران خانهدار هم بهتر از این نیست، رسما بار آموزش کودکان به جای مدرسه و معلمان به دوش مادران میافتد و طبیعی است که همه افراد به یک اندازه توان و امکان کمک به بچهها را ندارد.
از سوی دیگر، کودکان ضربه تحصیلی جدی میبینند. مطالعات نشان میدهد یادگیری مجازی، بهویژه برای دانشآموزان ابتدایی، کیفیت آموزش را کاهش میدهد و شکافهای آموزشی را عمیقتر میکند. این امر، در کنار کمبود تعامل اجتماعی، به کاهش انگیزه و تمرکز دانشآموزان منجر شده و از توسعه مهارتهای اجتماعی آنها هم میکاهد.
مسئله دیگر، فشار اقتصادی ناشی از شهریههای کلان مدارس غیرانتفاعی و حتی مدارس دولتی است. خانوادهها نه تنها شهریهها را پرداخت میکنند، بلکه هزینه سرویس رفتوآمد، خرید لوازم آموزشی و اینترنت پرسرعت برای کلاس آنلاین را هم متحمل میشوند، اما این سرمایهگذاریها با مجازی شدن کلاسها به بخشی از هدررفت منابع تبدیل میشود.
آلودگی هوا و تعطیلی مکرر مدارس، نه تنها بار آموزشی و تحصیلی بر کودکان تحمیل میکند، بلکه فشار روانی و اقتصادی را به خانوادهها منتقل میکند. بدیهی است که تدام این رویه بدون ایجاد بسترهای جایگزین و حمایتهای ساختاری، تبعات بلندمدتی برای جامعه خواهد داشت؛ از فرسودگی نیروی کار زنان گرفته تا افزایش نابرابری آموزشی و کاهش کیفیت تحصیل کودکان.
در نهایت، وضعیت موجود نشان میدهد که مسئولیت کنترل و کاهش اثرات آلودگی هوا نباید تنها بر دوش خانوادهها باشد. آموزش، سلامت و رفاه کودکان، نیازمند تدابیر جامع و سیاستگذاری هوشمندانه است که بار اقتصادی و روانی را از دوش والدین بردارد و تجربه تحصیلی کودکان را در دوران حساس ابتدایی به خطر نیندازد.